- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
پیمبر میزند رخسارش اما نه پیمبر نیست پیمبر نیست اما از پیمبر نیز کمتر نیست رسید و خاتمیت را نمیدانم چه باید گفت که گفته بعد پیغمبر پیمبرهای دیگر نیست؟! زمین میلرزد از نوع قدمهایش نمیدانم چه باید گفت نامش را اگر این مرد، حیدر نیست؟! زبان مانده است از گفتن قلم عاجز شد از رفتن دریغا وصف او در بیت های ما میسر نیست شگفتا! ماندهام باید به جز اکبر چه گفت او را که از اوصاف او گفتن کم از الله اکبر نیست الا شاعر چه میجویی میان واژگان او را فقط یک بیت را در خور اگر داری بیاور، نیست علیهای حسین بن علی مانند هم هستند برادر را چه کس گفته است مانند برادر نیست! همین یک بیت را یک روضه میخوانم؛ عبا پهن است علی اکبر است این ارباً اربا، آه اصغر نیست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام و شهادت حضرت علی اصغر
وقتی که باید عمر را بیروضه سر کرد بهتر که از این زندگی صرف نظر کرد جان را بگـیر اما صفـای روضه را نه آخر چه خاکی باید از این غم به سر کرد تکـلـیف ما را چـشـم ما کرده مشخـص باید که هر جا شد بـرایت دیـده تر کرد سرمایه ما گریه هست و سود ما اشک این روزها بـازار ما خیـلی ضرر کرد دیشب پیِ پـیـراهن مشکـیـش میگـشت هر چه که با من کرد این عشق پدر کرد پیراهـنـش را یافت و با گـریه میگـفت شـاید چه دیـدی نـالـههـای ما اثـر کـرد بیچـاره آنکه عاشـق کـرب وبلا نیـست بیـچـاره آنکه روزگـارش را هـدر کرد خـیلی دلش میخـواست تا باشـد محـرم آن عاشقـت خیلی غـریـبـانه سـفـر کرد بگـذار هر که هر چه میخـواهد بگوید ما را برای روضهات زهـرا خـبر کرد میسوزم و مینالـم از این داغ هر بار در هر کجا این روضه از یادم گذر کرد: آورد مــیـدان اصـغــرش آبـی بـنــوشـد اما عـدو در چـلـهاش تـیـر سهپـر کـرد قـنـداقـه را بالا گـرفت و دید چـشـمـش که حرمله قـوصِ زِهش را بیـشتر کرد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
مـادری بین خـیـمه غمگــین بود سرش از شـرم رو به پائـین بود پـیـش چــشـمـان بـانــوان حــرم دیـدهاش پـر شـد از نـم و شـبـنـم بـانـویـی که دگر نـظـیـر نداشت کودکش تشنه بود و شیر نداشت دست خود را تکان تکان میداد کودکش تشنه داشت جان میداد چـه کــنــد بـا دل گـرفــتـارش؟! داد دســت رقــیــه گـــهـــوارش پــیـش او هــم عـلــی نـشـد آرام زیـنـب آمـــد ولــی نـــشـــد آرام کـودکی زیـر لب در آن مـحـفـل گـفـت با گـریـه یــا ابــوفــاضـل آه، از شــرم ســاقــی تــوحــیــد پـیـکـرش بـیـن عـلـقـمـه لـرزیـد نـاگـهــان نــور مـشـرقــیـن آمـد پــدرش حــضـرت حـسـیـن آمـد عــمــه گـهــواره را بـه آقــا داد بــه دل مــــادرش تــــســـلا داد گـفـت: او هم دلاوری شده است تـشـنۀ جـام کـوثـری شـده اسـت رفـت آقـا بـه سـوی آن لـشـکــر رفـت در روبــروی آن لـشـکـر گفت: این طفل را چه تقصیر است دست او نه کمان نه شمشیر است آتــشـی بــر دل فــلـک خـــورده لـبـش از تـشـنـگی ترک خورده نیـست کـس تا دوای او بـدهـد؟! جــرعــه آبـی بــرای او بــدهــد طـفــل خـود را گـرفـت بــالاتـر عـمـر سـعـد بود و یک لـشـکـر بـیـن شـان سـخـت ولـولـه افـتـاد نـا گـهــان یــاد حـرمـلــه افــتــاد گفت: برخـیز و صیـد کن در دم با سه شعـبه تو هـر دو را با هم قلب کون و مکان شراره گرفت تیر را سـوی شیرخـواره گرفت تــیــر از چــلــۀ کـمــان رد شـد در حــرم حـال مــادرش بـد شـد دسـت و پـا زد مـیـان آغـوشـش ذبـح شد بچـه گـوش تا گـوشـش سـر اصـغـر مـیـان یک دسـتـش پـیکـرش شد از آن یک دسـتـش روضه، مـافـوق هر تـصور شد پـدر از خـون مـحاسـنـش پر شد عرش را داشت شعله ور میکرد مـتـحـیــر بـه او نـظـر مـیکـرد این همه اظـطـراب را چه کند؟! مانـده حالا ربـاب را چه کـنـد؟! در عـبا گرچه طـفـل پنـهـان بود خـونِ زیـر عـبــا نـمـایــان بــود بیش از این بین این مسـیر نماند پیکرش را به پشت خیمه رساند وای از نــالــۀ مــهــیـب ربــاب وای از غـربـت عـجـیـب ربـاب رفت خـیمه، نه این که دل بکـند خـواست گهـواره را تکـان بدهد از دلـش غـصه بی گـمـان نرود بعد از این زیـر سـایه بان نـرود
: امتیاز
|
شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
تا از افـق جـمـال حـسین آفـتـاب کرد سنگ سـیـاه جـان مـرا دُرّ نـاب کـرد من کال بودم و نرسیـده به بزم عـشق دست حـسین قـورۀ دل را شراب کرد اینکه حسین خـواند مرا نوکر خودش در حق من بدون تعارف ثـواب کرد روزی خیال تشنگی اش از سرم گذشت لب های خشک او جگرم را کباب کرد سقا کـنـار عـلـقـمـه از غـصه آب شد از بس سکینه پیش عـمو آب آب کرد میدانی از چه ولوله افـتاد در حـرم؟ بغض رباب حال حرم را خراب کرد گهواره، طفل، تیر یل افکن، رباب، آب با شیعه هر چه کرد غم این رباب کرد اصلاً بـرای تـشـنگی شـیعـیان حـسین رو زد به آب، حرمله او را جواب کرد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
در عـرش خـدایِ حـیّ داور مکـتوب شدست با خـط زر شـد دین خـدا رهـین اربـاب شـد کـربـبلا رهـیـن اصغـر نـوزاد ولـی بـزرگ تـاریـخ شیرخواره ولی حسین دیگر هرچند که کوچک ست دستش صدها گره وا کند به محشر در آل عـلی همه بـزرگ اند مـانـنـد عـلـیِ اکـبـر اکـبـر! در قـافـلـۀ حـسین خـورشید بر خـیـمه گه ربـاب محـور اول ز هــمــه قــیــام کــرده هـرچـنـد رسـیده است آخـر یک خطبه بدون حرف خوانده شرحـش بشود هـزار مـنـبر تـا دیــد غــریــبـی پــدر را آمــادۀ رزم گـشـتـه بـا سـر خـشکی لـبش عـزای زینب بـد خــوابـی او بـلای مـادر امـروز ولـی بـه دست بـابـا بـا دیـدۀ تـر زده به لـشـگـر برخـواسته حـرمله به قـصد پـاشـیـدن حــنـجـر کـبــوتـر یا رب چه کـنـد حـسین حالا تـیـرسـت بـه قـد او بـرابـر! اوضاع سر از گـلوش بدتر اوضاع گـلـو ز سـیـنه بـدتر قــنـداق مـزاحـم پــرش شـد تـا کـه بـزنـد دوبـاره پـرپـر ای کـاش کـه تـا ابـد نـیـایـد مردی بشود خجـل ز همسر
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
تشنه شدی و ساقۀ شعـلهورت شکـست چون چوبِ خشک هر دو لب لاغرت شکست هر سـو دویـد مـادر تو زمـزمی نـبـود طفل ذبیح خیمه، دل هاجـرت شکـست با گـریۀ تو هـر دویـمان آب میشـویـم با گریهات غرور پدر مـادرت شکست نامت علی است، محترمی مثل مرتضی این احـترام، ارثـیـۀ حـیـدرت شـکـست میخـواسـتم برای تو کـاری کـنم، نـشد خیلی دلم برای دو پـلک ترت شکـست تا باد تـیر حـرمـلـه از چـلـهاش گذشت مانند یاس خشک شده حنجرت شکست این حجـم تیر کـل تنت را گـرفته است مانـند مـادرم هـمـۀ پـیـکـرت شـکـست خون گلوی تو به روی صورت من است از بس که بی هوا قدح کوثرت شکست با فکـر پـاسـخی که بگـویم بـه مـادرت بُهتم کنار جسم و تن بی سـرت شکست
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
از عطش مستی و در سینه شَرَر داری تو گریه سر کردهای و حالِ دگر داری تو ظاهراً دستِ تو بسته است در این قنداقه بال، واکردهای و عـزمِ سـفـر داری تو سر کـشیدی که ببـیـنـند و گلو را بزنند ای جگر گوشۀ من بسکه جگر داری تو بـی زره آمـدهای حــیـدرِ در گـهـــواره نه به کف، تیغ گرفتی نه سپر داری تو حرمله عـقدۀ خود را سرِ تو خالی کرد ارثی از محـسن و افـتـادنِ در داری تو بی هوا حنجرِ تو پاره شد و خون پاشید کِی، تـوانِ لگـدِ تـیـرِ سه پـر، داری تو من سـرِ تـشنکیِ تـو به هـمه رو زدهام پسرم جـای، در این قـلبِ پدر داری تو با چه روئی پـسرم سوی حـرم برگردم مـادری دلـنـگـران، دیـدۀ تر، داری تو خـونِ تو کـارِ عـلـمـداریِ عـبـاس کـند با همین پیکرِ بیسر شده، سرداری تو
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
پلک تو را که ریخته چشم شکسته قابِ تو وای که بویِ خون دهد روضۀ آب آبِ تو یک دو خط از مقتلتان کُشت تمامِ خلق را با دلِ تو چه میکـند اینهـمه از کتابِ تو از کَـفَـنم بـلـند شـد بـوی کـبابِ جـگـرم سوخـتهام زیرِ لـحد از جـگـر کـبابِ تو شُکر که دستِ ما نبود این عطش حسین جان لطف دعای مـادر و گریۀ مستجابِ تو فیض تو میرسد اگر گوشه نشین هیئَتیم از سـرِ مـا نـمـیرود ســایـۀ آفـتـابِ تـو کاش مـدافـعِ حرم کـاش شهـیدِ این عـلم ما چه کـنیم نام ما ثـبت کـند حـسابِ تو شب به شب آمدیم تا مرحمِ سینهای شویم خانه خـراب تر شدیم پـایِ دلِ خرابِ تو آه که تازه مادری در دل آفـتاب سوخت وای که سوخت زینب از نالۀ یا رُبابِ تو
: امتیاز
|
شرح حال حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
فریاد و ناله داشت ز شب تا سحر رباب چـشـمش شده پـیـالۀ خون جگـر رباب تازه عـروس خـانه مـولا چه پـیـر شد قـدش خـمـیـده است ز داغ پـسر رباب با گـریـه ربـاب هـمـه گـریـه میکـنـند آتـش زده به جان هـمه با شـرر رباب زینب به گریه گفت عزیزم دگر بس است تو گریه میکنی چه کند این پدر رباب؟ در خیمۀ رباب دگر قحط آب نیست... اینجا فـرات ساخـتـه با چـشم تر رباب
: امتیاز
|
زبانحال حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
با آن صدای خسته و اشک مثالیاش گـردیـده باز هـمـدم طـفـل خـیالیاش این روضه زنانه جگـر پـاره میکند دارد ربـاب صحبت گهـواره میکـند یادش بخـیر قِل زدن و خـنده کردنت یـادش بخـیـر بـوسه پــیوسته بر تنت وقتش رسیده بود که دندان در آوری با خندهات از این دلم ای جان در آوری یادش بـخـیر مـوقـع قـنـداقه بـسـتـنت یـادش بخـیـر دفـعـه اول نـشـسـتـنـت میخواستم که شانه زنم تازه موی تو مـادر صدا زنـیم و بیـایم به سوی تو همواره بود در بـغـلم جای خواب تو طاقـت نداشـتم به خـدا اضـطراب تو بابا که میرسید لبت بود و بوسههاش یادش بخیر بال و پری میزدی براش گفتم که راه میروی و ذوق من بپاست افسوس، روزگار برایم چنین نخواست تنها رباب را فقط این غصه کرده پیر با تیر کی گرفـته کجا کودکی ز شیر حالا فـقـط خـیـال تو مـانده برای من یـاد لـبـت شـده سـبب گـریـههـای من مظلـومِ بیدفـاع من ای طفـل نازنین جای تو هست در بغل من نه در زمین
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
گرچه به ظاهر علی اصغر به نظر میرسد باطناً اما عـلـی اکـبـر به نـظـر میرسد خُلقاً و خَلـقاً به رسـول مدنی رفته است آیـنـۀ حُـسـن بـرادر بـه نـظـر مـیرسـد میچکد از لعل لبش کوثر و یاسین و نور کودک شیرخوار پیمبر به نظر میرسد وقت جلـوسـش به سر دست امـام زمان حجت حق بر روی منبر به نظر میرسد چشم زمیـن محـو شـکـوه اسـداللهـیاش در دل قنداقه چو حیدر به نظر میرسد کرببلا آمد و شد یک تنه جیـش الحسین یک نفر اما دو سه لشگر به نظر میرسد در قد و بالا نه ولی در دل و جرأت چرا با عمو عـبـاس بـرابر به نظـر میرسد بعـد عـلـمـدار عـلـمـدار حـرم مـیشـود بسکه ابوالفـضل دلاور به نظر میرسد با قدمـش با جـنـمش با نفـسـش با دمش محسن صدیـقـۀ اطـهـر به نظر میرسد مشک، عمو، آب، عطش، خیمه و اشکِ رباب روضه از اینها که فراتر به نظر میرسد حـرمله گر تیـر سـتم را نزند هم؛ عـلی با لب خشکش گل پرپر به نظر میرسد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
دیدۀ خـلق جهـان باز اگر تَـر شده است علتش خشکی کام علی اصغر شده است بهبه این کودک شیرخوار که با سن کمش چون علی اکبر و عباس دلاور شده است در جواب پدرش لحـظـۀ هـل من ناصر پاسخ او بلی از هر رگ حنجر شده است کـیــنـۀ آل عــلـی در کـشـش زه افــتـاد که تـوانـایی آن چـنـد بـرابـر شـده است ضرب تیری اگر این است خدا رحم کند به حسینی که چنین بیکس و یاور شده است خون اصغر به زمین ریخت؟ نه والله نریخت قدرت جـاذبه آن گـونه دیگـر شده است چشم اربـاب به چـشـمـان ربـاب افـتـاده و در آغوش پدر اصغر پرپر شده است شده از روی کسی سخت خجالت بکشی و سر افکنده شوی تا دم آخر؟ شده است؟
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
با خـود ایـنـبار اصغـر آوردی یـا یــلـی مـثـل اکــبــر آوردی این غدیر است یا که عاشـورا بـر سـر دسـت حــیـدر آوردی زادۀ کــوثــری کـه ایـنـگـونـه آیــــههـــای مـــنــــوّر آوردی چه شد از اوج روضه برگشتی از عــقـابـت فــقـط پـر آوردی به حـرم از کـمـان حـرملـههـا زخـــم هــای مــکــرر آوردی
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
تشنهای با تشنهای آمد سپاهی رفت عقب لشگـر آمـادۀ کـوفـه ز آهـی رفت عـقـب رو زد اما روی او را بر زمین انداخـتند بچه ترسید از صدای طبل شاهی رفت عقب حرمله زانـو گرفت و زانـوی آقـا خـمید تیر در بین کمان جا شد نگاهی رفت عقب صید را شش ماهگی راحت شکارش میکنند پرت شد قلاب تا! لبهای ماهی رفت عقب حجم تیر و یک گلوی نازک اصلا جور نیست گردن افتادهاش خواهی نخواهی رفت عقب یک پدر بود و سری بر پوست آویزان شده گاه گاهی پیـش آمد گاه گاهی رفت عقب قطعهای را پشت خیمه وقف اصغر کرد و بعد کند با خنجر برایش سرپناهی رفت عقب
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
شـد قـتـلگـاه مـادر تـو پـشـت خـیـمـه خوابـیـده حالا پـیکـر تو پشت خـیـمه پیـش نگاه حـرمـلـه گـر چه نـلـرزیـد افـتـاده امـا در بـر تـو پـشـت خـیـمـه گهوارهات یک سو و قنداق تو یک سو هر تکه از بـال و پـر تو پشت خـیمه وقتی که تیر آمد تمام حنجرت ریخت یعـنی جدا گـشـته سر تو پشت خـیمه این روضه خوانیها هم از آنجا شروع شد از روضـههای مـادر تو پشت خـیمه هر کس به یک سو میدود در دشت اما آمد کـنـارت خـواهـر تو پشت خـیـمه
: امتیاز
|
زبانحال حضرت علی اصغر علیهالسلام
من عـلی اصغـرم و تـیغ اگر بردارم در وجـودم سکـنات عـلی اکـبر دارم نسبِ هاشـمیام کـار خودش را کرده جـگـر حـمـزه، دلِ فـاتح خـیـبر دارم سِنِّ کم از نظرِ نسل علی مطرح نیست کوچـک امـا اثـرِ مـالـک اشـتـر دارم همه کردند سر و جان به فـدای پدرم کسر شأن است ببینند که من سر، دارم در سپاهی که عمویم شده فرماندۀ آن حکم جانبازی و سربازیِ لشگر دارم من ز نسل علیام که زرهش پشت نداشت حرمله کـمـتر از آنست زره بـردارم کوفه و شام بترسید که من در رگ خود خونِ قتّالِ عرب حضرت حیدر دارم هاشمیّون هـمگی مادریاند و من هم هر چه دارم همه از دامنِ مادر دارم گرچه افتادهام از شـیر به تـیرِ دشمن جگـری با جـگـر شـیـر بـرابـر دارم کاشـکی عـمه به خـیمه ببرد مادر را که نـبـیـند اثـرِ تـیـر به حـنـجـر دارم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت رباب در شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
ای ولـیالـلـه گـهــواره نــشـیـن دسـتهـایت پـرچـم فـتـح المـبـیـن گـریههایت خـطبههای حـیـدری حجّت کـبرای محـشر! محشری پـیــرهـای کــاروان را مــقــتـدا بـنـد قـنـداقـت عـمـود خـیـمـهها نــور مــات نـــور ربّــانـی تــو لـشگـری مـات رجـز خوانی تو ای سـپاه کـافـران را خـط شکن مسـتجاب الـدعـوة مثـل پـنج تن بـاقـیـات الصـالـحـاتی یـا عـلـی حـسـرت آب فــراتـی یـا عــلـی کـــهــــیــــعــــص ســــــورهای روح هــر ادعــیــۀ مـاثــورهای از حــرم آمـــد صــدای آب آب بین خـیـمه زد بروی سر رباب آه مادر بین چشمت خواب نیست هی زبانت را نچرخان! آب نیست بـار دیـگـر تـب سـراغـت آمـده سیب سرخم! صورتت تاول زده بـیقــرارم تـنـد قــلـبـم مـیزنـد نـبـض هـایت نـامـنـظـم میزنـد مینـشـیـنم باز هـق هـق میکنم حرفی از رفـتن نزن دق میکنم این جـماعـت با علیها دشمنـند اصـغـر و اکـبـر ندارد میزنـند تا کـمی نـیرو به بـازو میدهـند هر جوابی را سه پهـلو میدهند چه کنم روضه زبانش قاصر است حرمله تیر و کمانش حاضر است وای اگـر بابـای تو گـریان شود بین میـدان و حـرم حـیران شود حق بده اینقدر حالم مضطر است حنجرت از برگ گل نازک تر است جانمـادر تـیر خوردی پر نزن دست و پا در پیش این لشگر نزن خـون تو هرگز نمیریزد زمین میبرند آن را سوی عرش برین غم مخور خونت شفاعت میکند حضرت زهـرا بزرگـت میکند
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
پـدری خَـم شـده تا دردِ کـمـر را بِکِـشَد مادری مـانـده که تا نـازِ پـسر را بکشد چشمِ او خورد به لبهای تَرک خورده و گفت کاش میشُـد به لبـش دیـدۀ تـر را بکشد بُردنِ این تَنِ بیوزن برایش سخت است نیست عباس که این قُرصِ قمر را بِکِشَد؟ هرچه میخواست بیاید به حرم باز نشد یک نفر کاش که تا خیمه پدر را بِکِشَد باید او قـبـر کَنـَد خاک کُـنَد شـرح دهـد آه این سـیـنـه غَـمِ چـنـد نـفـر را بِـکـِشَد زیرِ لـب گـفت فـقـط آه ربـاب آه ربـاب وای اگر پیـشِ سنان بارِ سفـر را بِکِشَد حرمله گفت پسر را زد و بابا را کُشت باید او در کـمـرش کـیسۀ زَر را بِکِشَد
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیهالسلام
مادر شـکـسـته تا که مـهـیا کـند تو را تـا آخـریـن مــدافــع بـابـا کـنـد تـو را آری یـقـین تویی سـند غـربت حـسـین وقـتی که تـیـر آمده امـضا کـنـد تو را تـیـر آمـده است از بر بـابـا بگـیـردت تا شیر خوار حضرت زهرا کند تو را داغ تو اکـبر است عـلی اصغـر حـرم بـایـد حـسـین زیر عـبا جـا کـند تو را
: امتیاز
|
شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
طفل خود را طرف لشگر نامرد گرفت زخم پیـشانی او را عرقی سرد گرفت رو زد و آب نـدادنـد، دل مرد گـرفت حرمله خیر نبینی جگرش درد گرفت خرمنش سوخت و از برگ و برش هیچ نماند دیگر از حُـرمت نام پدرش هیچ نماند از سپـیـدی گـلـوی پـسرش هیچ نـماند حرمله خیر نبینی جگرش درد گرفت مـتحـیـر وسط خـیـمه و میـدان مـانـده به دلش حسرت یک قطرۀ باران مانده خواهرش کاش نبیند که پریشان مانده حرمله خیر نبینی جگرش درد گرفت مانده ام سنگ روی سنگ چرا بند شده شمر از دیدن این صحنه چه خرسند شده سر شیرخواره به یک پوست فقط بند شده حرمله خیر نبینی جگرش درد گرفت شیـشـه در قـائـله سنگ مکـسر گـردد خاطر خیمه از این حرف مکدر گردد از خجـالت نـتوانست به حرم برگردد حرمله خیر نبینی جگرش درد گرفت
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
نامت مقـدس است و نشد تا نخوانمت کـوچـک تـرین دلاور بـابـا نخـوانمت آنقـدر رحمت از پَر قـنـداقـهات رسید اصلا نشد که حـضرت آقـا نخوانمت عـیـسی گرفـته جـان مجـدد ز نـام تو حـیف است بـانی هـمه دنیا نخـوانمت جایت به روی سینۀ باباست اصغـرم زائر نمی شوم، که در آنجا، نخوانمت دسـتم گـره به پـنجـرههای ضریح تو یک لحـظه هم نـشد به تـمنا نخوانمت تو آخـرین مـسافـر بابـای خـود شدی پس حق بده که غیر مسیحا نخوانمت تیری رسید و سوی جنان پر کشیده ای اصلا نـشد که زائـر زهـرا نخوانمت دستان خالی و غم دل بی قراری و... گهوارهای، که قصۀ شب را نخوانمت اصلا قـبول، هم قـد اکـبـر شدی ولی سخت است، وقت خواب تو، لالا نخوانمت گلچـین روزگار، "امان ت" نداد عـلی تا که علی خـوش قـد و بالا بخوانمت
: امتیاز
|